این مغلطه همچنین با نامهایTu quoque(ته، کو کوای) و “دو خطا یک درست را نتیجه می دهند” شناخته میشود. ضرب المثل “دیگ به دیگ می گوید رویت سیاه” نیز در واقع به همین مغلطه اشاره دارد.
شرح مغلطه
مغلطه “خودت هم همینطور” از مغالطات بسیار رایج است و در مقام دفاع از آن به این صورت استفاده می شود که شخص مغالط تلاش می کند سوی تیغ انتقاد را با یک حمله شخصی به سوی شخص منتقد بازگرداند و از زیر انتقاد فرار کند. این مغلطه هنگامی رخ می دهد که نتیجه گیری میشود ادعای شخصی نادرست است زیرا یا ادعای انتقادی که او وارد کرده است بر خود وی نیز وارد است یا ادعای او با آنچه که وی پیشتر گفته ناسازگاری دارد.
نمونه های این مغالطه را بسیار می توان در مصاحبه های خبرنگاران با جانیان و متخلفان در قبال انتقادهای انجام گرفته از سوی شاکیان آنها مشاهده کرد. دلیل روانی مغالط معمولاً در انجام این مغالطه این است که انتقاد را یک حمله به خود حساب می کند و گمان می کند اگر حمله مشابهی را انجام دهد با شخص منتقد بی حساب می شود و تلاش می کند در مقابل ضربه ای که خورده است، ضربه ای به ضارب وارد کند.
اما در خوش بینانه ترین حالت، ما انسانها دوست داریم سایر انسانها گفتارشان با کردارشان سازگار باشد و گاهی هم دوست داریم در مورد دیگران قضاوت های اخلاقی کنیم، حال آنکه جای این کار در مناظره و گفتمان منطقی نیست و کردار افراد با درستی سخنان و ادعاهایشان در برخی موارد ارتباطی ندارد.دلیل محبوبیت این مغلطه احتمالاً این است که این مغالطه به گونه ای فریبنده شباهت به ادعای (در فرض) درست شخص A دارد، بنابر این شخص B به جای اینکه سعی کند خود را از اتهامی که انتقاد بر او وارد کرده است مبری کند سعی می کند که حق انتقاد داشتن شخص A را زیر پرسش ببرد و یا آن انتقاد را بی اعتبار کند. چه راه بهتری برای یک فرد مغالطه گر و غیر منطقی وجود دارد که برای فرار از یک اتهام، آن اتهام وارد شده را مستقیماً به منتقد شاکی باز گرداند؟
برای این مغلطه دو الگوی کلی میتوان در نظر گرفت.
1- الگوی انتقادی:
1- شخص A گزاره ای انتقادی مانند C را برای شخص B مطرح می کند.
2- شخص B ادعا می کند که انتقاد C بر خود شخص A نیز وارد است.
3- انتقاد C ناوارد به شمار می رود.
2- الگوی مبتنی بر ناسازگاری:
1- شخص A ادعای C را برای شخص B مطرح می کند.
2- شخص B ادعا می کند که C با آنچه شخص A پیشتر گفته است ناسازگار است.
3- شخص B نتیجه می گیرد که C نادرست است.
دلیل مغالطه بودنمغلطه “خودت هم همینطور”، جزو مغالطاتی است که در آنها از“حمله شخصی” که خود یک مغلطه است استفاده می شود و بدیهی است که به همین دلیل یک مغالطه است. اما افزون بر این روشن است که درستی یا نادرستی یک گزاره که توسط شخصی مطرح می شود هیچ ارتباطی به کردار، سخنان و باورهای آن شخص ندارد و هر موضوعی بطور مستقل و جدا قابل بررسی است.
ممکن است ناسازگاری گفتار یک شخص و کردار وی نشان از دورویی و نفاق در وی باشد اما این ایراد شخصیتی هرگز باعث نمی شود گفته و مدعای آن شخص نادرست باشد؛ چون طبیعتاً شخصی که دورو و منافق است نیز ممکن است ادعایی درست را مطرح کند. همچنین این ناسازگاری میان کردار و گفتار ممکن است ناشی از تفاوت شرایط در زمان رخ دادن کردار و همچنین دگرگونی در باور یک فرد باشد.وجه تسمیه این مغالطه در زبان انگلیسی به “Two wrongs make a right” “دو نادرست، یک درست می سازند” باز می گردد و خود دلیلی بر مغالطه آمیز بودن این “استدلال” می شود، چون شخص مغالط وقتی به منتقد می گوید که همان انتقاد و اتهام بر او نیز وارد است، فرض می کند که چون اتهام و انتقاد بر هردو نفر وارد است، در واقع اتهام و انتقاد درستی نیست، تو گویی که اگر تنها یک نفر خطایی کند کارش خطاست ولی اگر دیگران نیز آن کار را تکرار کنند آن کار درست می شود.
چگونه با این مغالطه روبرو شویم؟در مقابل این مغالطه معمولاً گرایش روانی به این سواست که از خود دفاع کنیم و یا نشان دهیم که در واقع آنچه گفته ایم با کردار و گفتار پیشین ما ناسازگاری ندارد، یا اگر واقعاً ناسازگاری وجود داشته آن را توجیه کنیم، اما این همان چیزی است که شخص مغالط می خواهد، یعنی تغییر موضوع و فرار از انتقادی که به او وارد شده، بنابر این چنین برخورد طبیعی چندان سنجیده نیست و گفتمان و مناظره را از موضوع اصلی منحرف کرده و به بیراهه می کشاند. بجای این واکنش بهتر است برای شخص مغالط توضیح داده شود که در حال حاضر موضوع انتقادی است که شما وارد کرده اید و او باید یا آن انتقاد را بپذیرد یا آن را با استدلال رد کند و تلاش او برای نشان دادن اینکه این انتقاد به دیگران نیز وارد است نمی تواند انتقاد را بی اعتبار کند یا او را از زحمت پاسخگویی آسوده سازد.
پاسخ مناسب دیگر این است که به او گفته شود قضاوتهای اخلاقی وی در مورد ناسازگاری کردار شما با گفتارتان موضوع بحث این گفتمان نیست و او نباید سعی کند از این طریق از زیر بار پاسخگویی فرار کند.همچنین ممکن است به او گفته شود زمانی نیز به او داده خواهد شد که از شما انتقاد کند، ولی در حال حاضر باید پاسخگوی انتقاد شما باشد.البته با توجه به موضوع ممکن است دادن چنین فرصتی لزومی نداشته باشد، مثلاً وقتی از سخنگوی یک دولت از جانب یک خبرنگار پرسش میشود که “چرا حقوق هندوها در پاکستان رعایت نمی شود” و او در مقابل می گوید “چرا در هند حقوق پاکستانیها رعایت نمی شود؟” خبرنگار در مقابل باید بگوید من مسئول دولت هند نیستم و این مسئله به من ارتباطی ندارد من خبرنگار هستم و پرسش می کنم و شما پاسخ می دهید نه برعکس.
همچنین با مثالهایی ساده می توان مغالطه بودن این استدلال را نشان داد، مثلاً می توان گفت “اگر من قاتل باشم هم تو قتل را به همین دلیل توجیه میکنی؟” یا “اگر چندین قاتل هم در جامعه و جهان وجود داشته باشند شما هم قاتل می شوید؟”. چنین مثالهایی به سادگی می توانند مغالطه آمیز بودن استدلال مغالط را افشا کنند.همچنین گاهی ممکن است طرف مغالط اتهام وارد شده را به شما وارد نکند بلکه به شخص سومی وارد کند، در این هنگام شما به سادگی می توانید بگویید “اگر” این انتقاد و اتهام بر او وارد باشد من نیز او را محکوم می کنم، ولی شما پاسخ درستی به انتقاد من ندادید و شما هم محکوم هستید.
مثال
1- کاوه – در کشور شما(عربستان) حقوق بشر بطور سازمان یافته و قانونی از جانب حکومت نقض می شود.
شیخ راشد – امریکا هم زندانیان القاعده را به زندان گوانتانامو می اندازد.
2- محمود – وزن اضافه داشتن برای سلامتی تهدید بزرگی به شمار می رود، سعی کن وزن اضافه نداشته باشی.کاوه – تو خود اضافه وزن داری، بنابراین این را به من نگو.
3- کاوه – بنابر تحقیقاتی که من انجام دادم و آنها را ارائه کردم، استفاده از لباسهای چرمی و پشمی به دلیل اینکه کشتار غیر ضروری حیوانات را ترویج می کند غیر اخلاقی است.
محمود – ولی تو خود کفش چرمی به پا داری، چگونه می توانی چنین ادعایی کنی؟
4- کاوه- تو دیروز وقتی در صف اتوبوس ایستاده بودی تقلب کردی و حق دیگران را ضایع کردی، نمی فهمی که این کارت بد است؟
محمود- تو خودت هم هفته پیش در صف مترو همین کار رو کردی، نکنه یادت رفته؟
5- معلم- بچه جان چرا سنگ را به شیشه پرتاب کردی؟
کاوه- خانم معلم فقط ما نبودیم که، خیلی های دیگه هم بودن!