این مغلطه همچنین با نامهای “یا این یا آن” ، “سفید و سیاه دیدن“، Bifurcation ، False،Dilemma و Bogus Dilemma شناخته می شود.
شرح مغلطه
مغلطه معمای غلط دو حالت کلی دارد: حالت نخست هنگامی رخ می دهد که شخصی از طرف مقابلش پرسشی را بصورت چند گزینه ای مطرح کند و اینطور وانمود کند که پاسخ پرسش تنها در میان گزینه های ارائه شده است اما بتوان گزینه های دیگری را نیز برای آن پاسخ در نظر گرفت. حالت دوم زمانی رخ می دهد که شقوق مطرح شده در استدلال در تناقض نباشند یعنی رفع یکی موجب ثبوت دیگری نشود.
الگوی حالت نخست این مغالطه بصورت زیر است:
1. شخص A پرسش Q را برای شخص B مطرح می کند و پاسخهای R1، R2، R3، … را به شخص B ارائه می دهد.
2. پاسخ پرسش Q جزو پاسخهای ارائه شده نیست.
الگوی حالت دوم این مغالطه بصورت زیر است:
1. شخص A پرسش Q را برای شخص B مطرح می کند و پاسخهای R1، R2، R3 ،… را به شخص B ارائه می دهد.
2. بین پاسخهای ارائه داده شده تناقض وجود ندارد.
الگوی دوم در واقع در همان الگوی اول نهفته است؛ چون در صورتی که شقوق مطرح شده در تناقض با یکدیگر نباشند آنگاه رفع آنها نیز خود یک شق است و به دلیل از قلم افتادن این شق، در واقع از همان الگوی 1 پیروی شده است و ما تنها به دلیل تاکید روی این نکته آنرا بصورت جدا مطرح می کنیم.
دلیل مغالطه بودن
در مورد الگوی نخست- در منطق شیوه ای برای استدلال وجود دارد که آنرا اصطلاحاً “ قیاس استثنایی منفصل (Disjunctive Syllogism)” می نامند. برای نمونه استدلال زیر از این شیوه استفاده می کند:
1- هر عدد یا زوج است یا فرد است.
2- پنج یک عدد زوج نیست، پس یک عدد فرد است.
اگر دقت شود، مغلطه معمای غلط هم تلاش می کند از همین شیوه استفاده کند ولی در چیدن اطراف و محدود کردن شقوق دچار خطا می شود، یعنی n طرف را در اختیار ما می گذارد در حالی که طرفهای دیگری نیز قابل تصور هستند و دقیقاً به همین دلیل یک مغلطه است. همچنین می توان گفت “معمای غلط” به این دلیل مغلطه است که استدلالی قیاسی است و فرضی غلط دارد، این فرض غلط همان فرضی است که اطراف را یادآور می شود.
در مورد الگوی دوم- می دانیم که تنها فرق تضاد و تناقض در این است که وقتی دو گزاره در تناقض هستند رفع هردو آنها محال است ولی اگر در تضاد باشند رفعشان ممکن است. برای نمونه “زنده بودن” و “مرده بودن” در تناقض با یکدیگر هستند ولی “گیاه بودن” و “حیوان بودن” در تناقض با یکدیگر نیستند بلکه در تضاد با یکدیگرند. این مهم از آنجا پیداست که “زنده نبودن” چیزی سبب می شود که قطعاً “مرده باشد”، ولی “گیاه نبودن” چیزی خود به خود سبب نمی شود که آن چیز “حیوان باشد”؛ بلکه ممکن است برای مثال سنگ باشد. هنگامی که از الگوی دوم این مغلطه پیروی می شود این مبحث بسیار مهم و تفاوت بنیادینی که بین تناقض و تضاد وجود دارد نادیده گرفته می شود یا بعبارت دیگر یک تضاد بجای یک تناقض مطرح میشود.
چگونه با این مغالطه روبرو شویم؟
در بسیاری از موارد مغالط این مغلطه را عمداً مرتکب نمی شود بلکه واقعاً نمی داند که شقوق و اطراف دیگری نیز قابل تصور هستند. لذا بهترین برخورد با این مغلطه آن است که شق و طرف دیگر که از دید مغالط جا مانده است را به وی معرفی کنیم و به او یادآور شویم که آن حالت نیز ممکن است و در نتیجه قیاس استثنایی منفصل درستی انجام نشده است و حکم استدلال اثبات نشده است.
مثال
1-
کاوه- من مخالف جنگ با تروریسم هستم.
محمود- چرا؟ مگر شما مصیبتهای وارد شده به مردم افغانستان و عراق را در تلویزیون ندیده اید؟
2-
محمود- من به مفید بودن خرافات اعتقاد دارم.
کاوه- چرا؟
محمود- چون در صورتی که خرافات را کنار بگذاریم تنها چیزی که باقی می ماند یأس و فاتالیسم است، این است که باید کمی خرافی باشیم تا امیدوار و شاد باشیم.
3-
کاوه- به نظر من ما همه چیز خود را به رضا خان بدهکار هستیم.
محمود- چطور؟
کاوه- چون اگر رضا خان در ایران راه آهن نمی کشید در ایران راه آهن بوجود نمی آمد!