www.iiiWe.com » اطلاعات غیر فنی که مهندسان باید بدانند-مغلطه مصادره به مطلوب

 صفحه شخصی شاهین پارسی گو   
 
نام و نام خانوادگی: شاهین پارسی گو
استان: اصفهان
شغل:  یک مهندس
تاریخ عضویت:  1389/08/29
 روزنوشت ها    
 

 اطلاعات غیر فنی که مهندسان باید بدانند-مغلطه مصادره به مطلوب بخش عمومی

8

مغلطه مصادره به مطلوب
این مغلطه هم چنین با نامهای Begging the Question، petitio principii و تحصیل حاصل شناخته می شود.
شرح مغلطه
مغلطه مصادره به مطلوب یکی از رایج ترین مغالطات است که برخلاف باقی مغالطات که معمولاً انسانهای عامی و ناآشنا با منطق آنها را دچار می شوند، گاهی حتی فلاسفه و منطق دانان بزرگ نیز آن را مرتکب می شوند. در عین حال همچون سایر مغالطات این مغلطه باعث می شود استدلال به کلی نادرست باشد. این مغلطه زمانی شکل می گیرد که شخصی برای اثبات حکمی استدلالی بیاورد اما آن حکم را در فرضهای استدلال خویش نیز درست فرض کند.
الگوی شماره 1 :
1- شخص A ادعای C را مطرح می کند.
2- شخص A برای اثبات C استدلال R را اقامه می کند.
3- استدلال R فرضی مانند P دارد که C را آشکارا یا نهانی درست فرض می کند، بنابر این R به جای اثبات C، آن را درست فرض می کند.
گاهی پیدا کردن این مغلطه در یک استدلال بسیار دشوار است. دلیل این دشواری نیز آن است که P در بسیاری از مواقع دقیقاً با همان واژه هایی که C با آنها بیان شده است بیان نمی شود. به عبارت دیگر لازم است که تجزیه و تحلیل دقیقی روی فرضهای استدلال انجام شود تا مشخص شود که این استدلال فرضی مانند P را درون خود دارد که C را به طور پنهانی درست فرض می کند یا نه. تنها کسی می تواند P را قبول داشته باشد که C را قبول داشته باشد.
فرم دیگری هم برای مغلطه مصادره به مطلوب قابل تصور است و آن هنگامی شکل می گیرد که در استدلالی فرضی آشکارا یا نهانی مطرح می شود که خود نیاز به اثبات دارد ولی بدون ارائه هیچگونه شواهدی درست پنداشته می شود. این سبک استدلالها نیز آلوده به مغلطه مصادره به مطلوب هستند. الگوی این سبک مغالطه را می توان بصورت زیر فرمولیزه کرد:
الگوی شماره 2 :
1- شخص A ادعای C را مطرح می کند.
2- ادعای C دارای فرض غیر مسلمی مانند P است که مورد توافق طرفین نیست.
3- شخص A بدون اثبات P، ادعای C را ثابت شده فرض می کند.
لازم به ذکر است که گاهی یک شخص می خواهد منظورش را با کلمات دیگر برساند. این کار را نمی توان مغالطه مصادره به مطلوب نامید. به همین دلیل است که هنگام مقابله با یک استدلال لازم است که ابتدا درک شود آیا آن استدلال یک استدلال قیاسی یا استقرایی است که مصادره به مطلوب می کند یا این که تنها یک تمثیل است برای مطرح کردن یک موضوع به زبانی دیگر جهت روشن شدن موضوع و گوینده مدعی این نیست که در حال استدلال کردن و اثبات کردن ادعایش است.
دلیل مغالطه بودن
نام دیگر این مغلطه که “تحصیل حاصل” است به گونه ای گویاتر مغالطه آمیز بودن این نوع “استدلال” را نشان می دهد. هر استدلالی با هدف اثبات یک حکم (که مطلوب نیز خوانده می شود) انجام می شود. استدلال قیاسی اینگونه کار می کند که سعی میکند نادانسته ها(حکم ها) را با ارتباط منطقی دادن آنها به یکدیگر از دانسته ها (که فرض نامیده می شوند) به دانسته تبدیل کند (یا آ نرا تحصیل کند)، به عبارت فنی تر حکم را از مفروضات تحصیل کند، یا مجهول را از معلومات به واسطه منطق تحصیل کند. حال وقتی استدلالی به جای این که این کار را انجام دهد، بیاید و آنچه قرار است اثبات کند را ثابت و درست فرض کند، در واقع دیگر یک استدلال نیست، بلکه چیزی که نادانسته است و قرار است اثبات شود را دانسته فرض می کند (یا تحصیل حاصل می کند) و هیچ کار مفیدی نکرده است. به عبارت دیگر این نوع استدلال کردن خطا است به دلیل این که بطور مستقیم یا غیر مستقیم حکمی را که قرار است درستی آن اثبات شود بدون ارائه شواهد صحیح فرض می‌کند.
بنابراین استدلالی که مصادره به مطلوب می کند اساساً یک استدلال نیست چون کاری که قرار است یک استدلال انجام دهد را در واقع انجام نمی دهد. از جانب دیگر روشن است که گزاره های زیر غلط هستند و اگر دقت کنیم خواهیم دید که مصادره به مطلوب دقیقاً همین کار را انجام می دهد:
1- X درست است زیرا X درست است.
2- X به این دلیل درست است که X به راستی درست است.
بنابراین یک شخص نمی تواند با تکرار ادعای خود آن را اثبات کند، بلکه فرایند اثبات کردن باید تنها شامل ارائه شواهد شود نه تکرار ادعا. شاید وجه تسمیه این مغلطه در انگلیسی نیز آن باشد که استدلال کننده بجای استدلال کردن در پشتیبانی از ادعای خود، درستی آنرا از طرف مقابلش گدایی (Begging) می کند. در مورد الگوی شماره 2 نیز این نام بسیار مناسب است زیرا مغالط، پرسشی که به خاطر نامسلم بودن فرض پیش می آید را نادیده می گیرد و از مخاطب خود می خواهد که او نیز آن پرسش را نادیده بگیرد.
دلیل این که افراد سفسطه گر و مغالط از این مغالطه بسیار سود می جویند این است که همان طور که گفته شد این استدلال برای کسانی که حکم آن را از پیش قبول دارند معتبر به نظر می رسد و آنها ایرادی بر آن نمی گیرند.
چگونه با این مغالطه روبرو شویم؟
در مورد الگوی نخست شاید بهترین شیوه برخورد با این مغالطه آن باشد که برای شخص مغالط توضیح دهیم، او چیزی را اثبات نکرده است بلکه تنها ادعایش را تکرار کرده است و به همین دلیل در واقع استدلالی نکرده است و به جای تکرار بهتر است که استدلال کند. یا اینکه فرضی که در استدلال نهان است و خود به اثبات نیاز دارد را مطرح کنیم و از مغالط برای آن استدلال بخواهیم.
در مورد الگوی دوم نیز بهتر است اعتراض کنیم که فرض مطرح شده مورد قبول ما نیست و خود نیاز به اثبات دارد.
مثال:
1-
کاوه- هر اتفاقی که در دنیا به وقوع می پیوندد، زیر سر انگلیسیهاست.
محمود- از کجا این را می دانی؟
کاوه- به خاطر این که اگر دقت کنیم محال است اتفاقی در دنیا بیفتد و به نحوی ردی از انگلیسیها در آن مشاهده نشود.
2-
محمود- شرط پایداری پیوند زناشویی این است که طرفین هنگام عقد قرارداد به هم لبخند بزنند.
کاوه- چطور می توانی چنین چیزی را اثبات کنی؟
محمود- چون وقتی زن و مرد همیشه به هم لبخند بزنند ازدواجشان پایدار می ماند.
3-
محمود- من به دادگاه دروغ گفتم، به دلیل اینکه اینکه اگر راست می گفتم منافع شرکت به خطر می افتاد.
کاوه- بر چه اساسی فکر می کنی این کار درست است؟
محمود- به خاطر اینکه یک سهامدار خوب برای اینکه منافع شرکتش به خطر نیفتد باید حتی به دادگاه هم دروغ بگوید.
4-
کاوه- من با سقط جنین مخالفم.
محمود- چرا؟
کاوه- چون کشتن هر موجود زنده ای خطاست.
5-
محمود- از نظر من مجازات اعدام غیر عادلانه و ناکارآمد است.
کاوه- چرا؟
محمود- زیرا مجازات اعدام از لحاظ اخلاقی قابل دفاع نیست و برای اجتماع سودی ندارد.
6-
کاوه- مکتب سرمایه داری بهترین نوع اقتصاد را در میان سایر ایدئولوژی ها مطرح می کند.
محمود- چطور؟
کاوه- چون نوع اقتصادی که درمکتب سرمایه داری مطرح می شود از باقی روشهای اقتصادی که سایر ایدئولوژی ها مطرح می کنند بهتر است.

پنجشنبه 12 اسفند 1389 ساعت 10:22  
 نظرات